“مسئلۀ زن”

از: النور مارکس و ادوارد اولینگ، بخش سوٌم

ترجمۀ زهره مهرجو

۲۳ مارس ۲۰۱۶

 در حال حاضر در کشور آلمان زن در مقایسه با مرد، حقیرتر است. یک شوهر از طبقه کم درآمد، می تواند همسر خود را ملامت و تنبیه کند. تمام تصمیم گیری ها دربارۀ فرزندان بر عهدۀ اوست، حتی در زمینۀ زمان گرفتنِ کودک از شیر مادر. تمام دارایی زن را او اداره می کند. زن نمی تواند بدون اجازۀ او وارد هیچ قراردادی بشود؛ و قادر به مشارکت کردن در مجامع و اتحادیه های سیاسی نیست.

لازم به اشاره کردن نیست که در چند سال اخیر، تا چه اندازه این موارد در کشور انگلستان بهتر اداره می شوند، یا به خوانندگان یادآوری شود که تغییرات اخیر به دلیل فعالیت های خود زنان بوده است. اما، لازم است به آنان یادآوری شود که با وجود همۀ این حقوق مدنی اضافه شده زنان، چه زنان مجرد و چه متعهد؛ از نظر معنوی به مردها وابسته اند، و بوسیلۀ او بطریق بدی رفتار می شوند.

 این وضعیت در سایر کشورهای متمدن فقط کمی متفاوت است، البته بطور عجیبی به استثنای کشور روسیه؛ که در آن زنان بطور اجتماعی در مقایسه با همۀ کشورهای اروپایی آزادتر می باشند. در فرانسه، زنان قشر فوقانی طبقه متوسط، در مقایسه با زنان همطراز خود در انگلستان در وضعیت ناخوشایندتری قرار دارند. زنان سطوح پایین طبقه متوسط و طبقه کارگر، در مقایسه با زنان طبقات مشابه در کشورهای انگلستان و هم آلمان؛ در وضعیت بهتری قرار دارند. اما، دو پاراگراف متوالی در قانون نامه مدنی شماره ۳۴۰ و ۳۴۱ نشان می دهند که بی عدالتی روا داشته شده نسبت به زنان فقط محدود به نژاد توتنی* نمی شود: “تحقیقات درباره هویت پدری کودکان ممنوع است.” و “بررسی هویّت مادری کودکان مجاز می باشد.” (۱)

 هر فردی که نخواهد از حقیقت چشم پوشی کند، می داند که سخنان دموستن** دربارۀ مردم آتن، در مورد طبقات متوسط و بالای انگلستان نیز صدق می کند: “ما از اینرو ازدواج می کنیم که فرزندان قانونی و نگهبان وفاداری برای خانه مان بدست آوریم؛ ما هم خوابه ها را بعنوان خدمتکاران برای دسترسی روزانه نگه می داریم، ولی برای لذت عشق به جستجوی هِتایرا را می رویم.” (۲)

همسر (زن) هنوز کودکش را می زند، و از خانه نگهداری می کند. شوهر مطابق خواسته های نامطلوب خود زندگی می کند و عشق می ورزد. حتی کسانی که به این ستم روا داشته شده نسبت به زنان نیز اعتراف می کنند، که بر طبق قانون خشن اجتماعی، فقط مرد باید ابتدا تقدیم علاقه، یا پیشنهاد ازدواج بکند؛ احتمالاً در عرصۀ عمل خود جزئی از این مشکل ما می شوند. این امر ممکن است بر طبق اصل جبران باشد: پس از ازدواج، تقدیم کردن ها عموما از جانب زن؛ و برعکسِ آن از سوی مرد است.

این یک قانون طبیعی نیست، که شکسپیر ما نیز به آن اشاره کرده است. میراندا، منع نگشته بوسیله جامعه، خود را به فردیناند پیشکش می کند: “اگر با من ازدواج بکنی همسرت می شوم: اگر نه، تا مرگ خدمتکارت خواهم ماند.” و هلِنا، در “هر چیزی که به خوبی تمام شود خوب است” با عشقی که به بِرترام دارد و او را از روسیلون تا پاریس و فلورانس می کشاند، مثل کُلریج؛ دوست داشتنی ترین شخصیت شکسپیر برشمرده می شود.

پیش تر گفتیم که ازدواج بر اساس تجارت بنا می شود. این پدیده در بسیاری از موارد یک معاملۀ داد و ستدی است، و در شرایط امروزی تحت تاثیر احتیاجات؛ در همۀ موارد، مسئله تأمین معاش نقش بزرگی را در آن ایفا می کند. این مبادلات در بین طبقات بالای جامعه، کاملا عاری از شرم انجام می گیرند. تصاویر سِر جُرجیوس میداس*** در پانچ اثبات کننده این ادعا هستند. طبیعت گاهنامه ای که در آن ظاهر می شوند، یادآور این است که تمام پلیدی هایی که آنها نمایان می کنند، تنها بعنوان نقطه ضعف شمرده می شوند؛ نه اشتباه.

در قشر پایینی طبقۀ متوسط، بسیاری از مردان خود را از لذت های زندگی خانوادگی محروم می سازند، تا زمانی که دیگر در آنها آرزویی برای آن باقی نمی ماند؛ و زنان بسیاری کتاب زندگی خود را در بهترین صفحه برای همیشه می بندند – به خاطر وحشت از چارچوب تنگ زندگی خانوادگی.

گواه دیگری برای طبیعت تجاری سیستم ازدواج ما، در زمان های متفاوتی که ازدواج در طبقات مختلف اجتماعی رایج است؛ نمود می کند. زمان بهیچ عنوانی، طوری که بر اساس مرحله زندگی باید باشد؛ تنظیم نمی شود. برخی از افراد ممتاز، مثل شاهان، شاهزادگان و اشراف؛ در سنی متناسب با طبیعت زیست شان ازدواج می کنند، یا ترتیب ازدواجشان داده می شود. برخی از طبقه کارگر، جوان – یعنی در زمان طبیعی، ازدواج می کنند. سرمایه دار پرهیزکاری که در آن سن به استفاده کردن از فحشا خو می کند، در اثر زیاده روی کردن در آن منبسط می گردد.

 دانش آموز علم طبیعی و اقتصاد، متوجه این واقعیت جالب می شود که حتی سیستم مخوف کاپیتالیستی، موفق به از بین بردن یک غریزۀ طبیعی و محق انسان نشده است. اما، با وجود موانع اجتماعی بین دو جنس، پیوندها – همانطوریکه اکنون بررسی کردیم؛ بعنوان یک قاعده نمی توانند تا سالها پس از گذشت اوج جوانی و افول شور و شوق جنسی انجام بگیرند.

  همۀ اینها، خیلی بیشتر حکایت از شرایط زنان می کنند تا مردان. جامعه برای مردان ابزار برآورده شدن غرایز جنسی را فراهم می سازد، آنها را برسمیت می شناسد و قانونی می کند. در برابر دیدگان همان جامعه، یک زن ازدواج نکرده که مشابه عادت های برادران مجرد خود، و مردانی که با او در میهمانی ها می رقصند یا در مغازه کار می کنند، رفتار می کند؛ منفور است. و حتی برای طبقات کارگری که در زمان طبیعی ازدواج می کنند، در سیستم کنونی، زندگی زن دشوارتر و کسل کننده تر است.

آن وعدۀ افسانه ای قدیم: فرزندان خود را در رنج و اندوه فراوان پرورش خواهی داد، نه تنها به واقعیت پیوسته؛ بلکه حتی از آن فراتر رفته است. او (زن) باید فرزندانش را در طی سالهای طولانی، بدون رهایی از خستگی، بی روشنیِ امید، در همان فضای کار دائمی و غم و اندوه بزرگ کند. مرد، پس از خستگی کار روزانه، غروب را بدون مسئولیت می گذراند. زن تا هنگام خواب مشغول کار است. رنج و محنت آنانی که صاحب فرزند هستند، اغلب تا مدتی پس از نیمه شب؛ یا حتی در تمام طول شب ادامه دارد.

 پس از ازدواج، همه چیز به نفع یکی و برعکس آن؛ برای دیگریست. بعضی ها از این نوشتۀ جان استیوآرت میل**** در حیرت اند که: امروزه ازدواج تنها شکل بردگی به رسمیت شناخته شده توسط قانون است. شگفتی برای ما در این است که او هیچگاه این بردگی را نه بعنوان یک سئوال یا گرایش احساسی؛ بلکه بعنوان موضوعی اقتصادی – پیامد سیستم سرمایه داری حاکم بر ما یافت.

 بعد از ازدواج، مانند پیش از آن، زن تحت کنترل قرار دارد؛ و مرد نه! رابطه خارج از ازدواج برای او (زن) یک جرم است، برای او (مرد) یک جرم قابل بخشش. بر این اساس، مرد می تواند اجازه طلاق بگیرد؛ زن نمی تواند – زن باید ثابت کند که نسبت به او بی رحمی (از نوع فیزیکی آن) انجام گرفته است.

 ازدواج هایی که به این طریق ترتیب داده می شوند و ادامه می یابند، با چنین شرایط و پیامدهای همراه آن؛ در نظر ما – و بگذارید با تأکید کامل بگوییم – بدتر از فحشا می رسند. مقدس نامیدن آنها یک نوع بی حرمتی است.

 در رابطه با موضوع طلاق، ما ممکن است متوجه نوعی خود فریبی شویم، نه تنها از سوی جامعه و طبقات تشکیل دهندۀ آن؛ بلکه همچنین از سوی افراد. روحانیون حاضر و آماده اند تا هر کسی و همه کس را – پیر تا جوان، گناهکار تا پرهیزکار – به ازدواج درآورند، و آنطوری که گروه معینی از تبلیغات اعلان می کنند؛ هیچ سئوالی پرسیده نمی شود. با این وجود، همین کشیش ها در برابر طلاق به سختی چهره در هم می کشند. اعتراض کردن به چنین پیوندهای ناموزونی، که آنها به تکرار تأیید می کنند؛ دخالت در آزادی موضوع انگاشته خواهد شد. اما در واقع، مخالفت کردن با هر چیزی که فراهم کنندۀ طلاق باشد؛ جدّی ترین مداخله در آزادی موضوع است. (۳)

 کل موضوع طلاق، که در هر موردی پیچیده است؛ بوسیلۀ این واقعیت پیچیده تر می گردد که باید اول در رابطه با شرایط موجود، و دوم در رابطه با شرایط سوسیالیستی آینده بررسی شود. بسیاری از متفکرین پیشرفته، خواستار سهولت بیشتر طلاق در زمان حال هستند. آنها ادعا می کنند که طلاق باید حداقل به سادگیِ ازدواج باشد؛ که پیوندی که توسط افرادی که فقط اندکی یا هیچ فرصتی برای شناختن همدیگر نداشته اند، نباید جبران نشدنی، یا بدون انعطاف باشد؛ که ناسازگاری طبع، عدم درک خواسته های عمیق و تنفر واقعی باید دلیل کافی برای جدایی باشند، نهایتاً و مهمتر از همه؛ که شرایط طلاق باید برای هر دو جنس یکسان باشد.

 همۀ این موارد عالی هستند و نه تنها عملی، بلکه عادلانه نیز می شدند؛ اگر – اگر را علامت بگذارید – موقعیت اقتصادیِ دو جنس یکسان بود. این موقعیت ها مشابه نیستند. بنابراین، در حالیکه ما با هر یک از این عقاید بطور تئوریکی موافقت می کنیم، بر این عقیده ایم که اگر آنها در سیستم کنونی ما عملا بکار برده شوند؛ نتیجه در اغلب موارد ستم بیشتر به زنان خواهد بود. مرد قادر به استفاده کردن از آنها خواهد بود، زن نه؛ به غیر از شرایط نادری که در آنها زن مالکیت خصوصی یا نوعی وسیله امرار معاش داشته باشد. لغو شدن پیوند برای او (مرد) آزادی خواهد بود؛ برای او (زن) گرسنگی خود و فرزندانش.

توضیحات:

(۱)

La recherche de la paternité est interdité و

La recherche de la maternité est admise.

(۲) هِتایرا “Hetairai” عنوانی است که به نوعی از فواحش در  یونان باستان داده شده بود. آنها بر خلاف سایر فواحش “pornai” فقط برای عده معدودی از مردان کار  و با آنها رابطه طولانی برقرار می کردند. در بعضی از آثار به جا مانده از این دوران، به اینگونه افراد با توضیحات بیشتری اشاره شده است.

(۳) در اینجا، نویسندگان از کلمه “Subject” استفاده کرده اند، که می تواند “موضوع” – یعنی موضوع طلاق، و یا “شخص” – یا فرد مورد بحث؛ استنباط شود.

* Teuton  – نژاد قدیمی ژرمن

** Demosthenes – سخنور یونان باستان (۳۸۴ – ۳۲۲ قبل از میلاد مسیح)

*** Sir Gorgius Midas

**** John Stuart Mill

منابع:

“مسئلۀ زن، از: النور مارکس و ادوارد اولینگ” – بخش اول، ترجمۀ زهره مهرجو:

“مسئلۀ زن” از: النور مارکس و ادوارد اولینگ, ترجمۀ زهره مهرجو

“مسئلۀ زن، از: النور مارکس و ادوارد اولینگ” – بخش دوم، ترجمۀ زهره مهرجو:

“مسئلۀ زن” از: النور مارکس و ادوارد اولینگ, ترجمۀ زهره مهرجو. بخش دوٌم

“مسئلۀ زن – النور مارکس و ادوارد اولینگ، ۱۸۸۶ میلادی”، آرشیو مارکسیست ها:

https://www.marxists.org/archive/eleanor-marx/works/womanq.htm

POST A COMMENT.