معنای حق حیات زنان سرپرست خانوار و کودکانشان در حکومت اسلامی

یادداشت سیاسی- برخلاف آنچه که مقامات جمهوری اسلامی میگویند “افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار” معضل نیست، آنچه که معضل است “فقر زنان سرپرست خانوار است”، فقری که جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداری به آنها تحمیل کرده، بنابر این نتیجه نیز روشن است.

در تمام این سالها مقامات حکومتی جدا از این که به چه جناحی وابسته باشند، تنها از وخامت این گروه از جامعه سخن گفته و از اقداماتی که انجام شده و یا قرار است انجام شود. اما آنچه که پیداست و آنچه که خود این مقامات نیز به آن اعتراف میکنند تنها افزایش و بزرگتر شدن معضلات این گروه و تعدادشان در طول این سالهاست. پس سوال اینجاست که جمهوری اسلامی با این همه ادعا در “اقتدار و حکومتداری” که تمامی دولتهای جهان را “شگفت زده کرده” و همه عاجزانه از این حکومت تقاضای “راه حلی برای مشکلاتشان دارند” چه کرده است؟ و مضحکتر آن که چه چیزی را میخواهد به دیگر کشورها صادر کنند؟ فقر، بیکاری و اعتیاد که سراسر جامعه را در بر گرفته، یا شاید هم چگونگی مبارزه با “فقر زنان سرپرست خانوار” را؟!
برگردیم به موضوع این یادداشت یعنی “فقر زنان سرپرست خانوار”. رضا نوروزی مدیرکل حمایتهای اجتماعی کمیته امداد در روزهای گذشته مصاحبهای در مورد وضعیت و تعداد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش این کمیته با خبرگزاری ایلنا داشته و طبق روال از معضلات این گروه از جامعه سخن راند. او در این مصاحبه گفت: “در حال حاضر حدود یک میلیون و پنجاه و سه هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد قرار دارند”.
اما براستی تعداد زنان سرپرست خانوار و معضلات آنها چیست؟ آیا حکومت توانسته است دردی از دردهای آنها بکاهد یا برعکس عامل مهمی در گسترش معضلات این گروه بزرگ از جامعه است؟!
در دیماه سال گذشته عادل آذر رئیس سازمان “مرکز آمار ایران” در همایشی با بیان اینکه در سرشماری سال ۹۰ سرپرست ۱۲ درصد از خانوارها زن بودهاند به روند رو به افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار براساس سرشماریها تاکید کرده و گفت: “براین اساس پیشبینی میکنیم تا سه سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار به ۱۵ درصد برسد”. بنابر این با توجه به وجود ۲۱ میلیون و ۱۱۰ هزار خانوار در سال ۹۰، تعداد زنان سرپرست خانوار در این سال دو میلیون و پانصد هزار بوده است که با توجه به پیش بینی مرکز آمار در سال ۹۳ باید به سه میلیون و یکصد و پنجاه هزار رسیده باشد. البته باید در همین ابتدا بر این نکته انگشت گذاشت که هیچکدام از این آمارها، آمارهای دقیقی نیستند.
بهگفتهی وی ۸۲ درصد از زنان سرپرست خانوار بیکار هستند که در روزهای اخیر مولاوردی معاون روحانی نیز همین رقم را تایید کرد. بنابر این تا اینجا ما دو میلیون و پانصد و هشتاد و سه هزار زن سرپرست خانوار داریم که بیکار هستند و جالب توجه این که از آمار رسمی کل بیکاران کشور این رقم بیشتر است!!! بهگفتهی وی ۵۵ درصد زنان سرپرست خانوار بیسواد و ۱۹ درصد تنها سواد ابتدایی دارند که بیشک عاملی مهم در فقر و بیکاری آنها میباشد.
اما این زنان چگونه در حکومت اسلامی که مردان خودبخود سرپرست خانوار محسوب میشوند، سرپرست خانوار شدهاند؟ به گفتهی مقامات دولتی برخی از این زنان دارای همسر هستند اما همسرانشان قادر به تامین معاش خانواده نیستند. بنابر این یا همسرشان بیمار است و یا در زندان که به معنای وجود مشکلات بیشتر و حتا مضاعف برای این گروه از زنان سرپرست خانوار میباشد.
گروه دیگری از این زنان نیز به دلیل فوت همسرشان سرپرست خانوار شدهاند. بهگفتهی رئیس سازمان مرکز آمار دلیل عمدهاش تصادفات جادهای است و البته او خود را به عمد به فراموشی میزند که بخش بزرگی از آنها به دلیل اعدام همسرانشان سرپرست خانوار شدهاند. یکی از دلایل بالا بودن آمار زنان سرپرست خانوار در استانهایی همچون سیستان و بلوچستان که بالاترین آمار زنان سرپرست خانوار را دارد اعدام و یا قتل مردان بلوچ توسط حکومت اسلامی است. بخش دیگری از این زنان نیز زنانی هستند که از همسرانشان جدا شدهاند که در میان آنها، حتا نوجوانان کمتر از ۱۸ سال نیز حضور دارند. بهگفتهی مدیرکل حمایتهای اجتماعی کمیته امداد هزار نفر از این نوجوانان زیر پوشش کمیته امداد هستند که یا پدر و مادرشان فوت کردهاند و یا طلاق گرفتهاند!! در نهایت گروه دیگری از زنان هستند که هرگز ازدواج نکردهاند. بهگفتهی همین فرد، بیش از ۳۵۰ هزار نفر از آنها تحت حمایت کمیته امداد قرار دارند که گویا بخشی از آنها در آمار زنان سرپرست خانوار بهحساب نیامدهاند.
نکته مهم دیگر وضعیت معیشتی زنان سرپرست خانوار است. بهگفتهی رئیس سازمان مرکز آمار ایران در همایشی که در بالا به آن اشاره شد، متوسط درآمد زنان سرپرست خانوار در سال ۹ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان است که در این میان زنان سرپرست خانوار در استان تهران با ۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان درآمد بالاترین و زنان سرپرست خانوار استان سیستان و بلوچستان با ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان کمترین درآمد را داشتهاند که خود وی از این رقم بهعنوان “فاجعه” نام میبرد.
اما بیاییم کمی در ارقام دقیقتر شویم. تا تصویر دقیقتری از وضعیت معیشتی زنان سرپرست خانوار بدست آوریم و ببینیم تا چه حد آمار رئیس سازمان مرکز آمار به واقعیت نزدیک است؟!!
همانطور که در بالا و براساس گفتههای معاون روحانی و رئیس مرکز آمار ایران آمد ۸۲ درصد از این زنان بیکار هستند و بنابر این تنها منبع معاش آنها مستمری کمیته امداد یا بهزیستی و یارانههاست. این را هم تاکید کنیم که بسیاری از زنان سرپرست خانوار (حتا بیکاران) تحت پوشش هیچ کدام از این دو نهاد و یا شهرداریها نیستند. بهگفتهی نوروزی مدیرکل حمایتهای اجتماعی کمیته امداد، “این کمیته بهعنوان بزرگترین نهاد خدمات دهنده به زنان سرپرست خانوار یک میلیون و ۵۳ هزار نفر از آنها را تحت پوشش قرار داده است”، بنابر این طبیعیست که بسیاری از زنان سرپرست خانوار از جمله بیکاران از دایره دریافت مستمری بیرون افتاده باشند. اما در این مرحله و برای راحتی کار ابتدا زنانی را که از سوی ارگانهای دولتی مستمری دریافت میکنند بررسی میکنیم، با این فرض که این گروه بخشی از ۸۲ درصد زنان بیکار سرپرست خانوار هستند.
بهگفتهی مدیر کل کمیته امداد خراسان شمالی و براساس ابلاغ سال جدید (۹۳) خانوادههای یک نفره ۵۳ هزار تومان، دو نفره ۶۰ هزار تومان، سه نفره ۷۱ هزار تومان، چهار نفره ۸۲ هزار تومان و ۵ نفره به بالا ۱۰۰ هزار تومان مستمری دریافت میکنند. رئیس سازمان بهزیستی کشور نیز میزان مستمری پرداختی از سوی این سازمان را ۵۷ هزار تومان تا حداکثر ۱۲۰ هزار تومان اعلام کرد.
بنابر این زن سرپرست خانوار یک نفره با مستمری و یارانه در ماه ۹۸ هزار تومان، دو نفره ۱۵۰ هزار تومان، سه نفره ۲۰۶ هزار تومان، چهار نفره ۲۶۲ هزار تومان و ۵ نفره ۳۲۵ هزار تومان درآمد خواهند داشت و این بهمعنای آن است که بین درآمد زنان سرپرست خانوار با خط فقر دریایی فاصله وجود دارد و حتا آمارهای رئیس سازمان مرکز آمار ایران با واقعیت بسیار فاصله دارد و این یعنی “فاجعه”. در حالی که یک زن سرپرست خانوار با سه کودک در سال باید با درآمدی برابر با سه میلیون و ۱۴۴ هزار تومان زندگی کند، تنها حقوق مدیر معمولی یک کارخانه یا سازمان دولتی در ماه چهار برابر این رقم است و این تازه جدا از پاداشها و البته دزدیها و رشوهخواریهای معمول در دولت است.
البته گروهی از این زنان و یا کودکانشان برای رهایی از مرگ ناشی از گرسنگی مجبور به تن دادن به هر کاری میشوند از جمع کردن زباله تا صاف کردن میخ (همانطور که در یک گزارش تلویزیون جمهوری اسلامی به تصویر آمده بود) اما هیچ کدام از این کارها نمیتواند آنها را از نابودی از فقر و گرسنگی نجات دهد و برای همین تنها آرزوی آنها، نجات از این روزهای طولانی و سیاه باقی میماند. مرگ بر حکومت و نظامی که مسبب چنین فجایعی است.
البته تا اینجا ما از خانوادههایی گفتیم که تحت پوشش یکی از مراکز دولتی قرار دارند، بسیاری از خانوادهها حتا فاقد همین حمایتها هستند و تنها منبع درآمد آنها همان یارانه است. حتا وضعیت ۱۸ درصد از زنان سرپرست خانوار که شاغل هستند نیز روشن نیست و مشخص نیست که درآمد آنها تا چه حد پاسخگوی نیازهای معیشتی آنها میباشد. بدون تردید در بین آنها نیز تنها گروه اندکی بالاتر از خط فقر زندگی میکنند.
معضل اقتصادی و معیشتی اگرچه بزرگترین معضل این گروه از زنان و خانوادههایشان میباشد اما تنها مشکل آنها نیست. بسیاری از آنها در حاشیه شهرها زندگی میکنند که عموما جوانان آن بیکار، معتاد و در بهترین حالت “دزد بدون اعتیاد” میباشند. محرومیت فرزندانشان از تحصیل تنها یکی از نتایج این وضعیت اقتصادی است.
وضعیت فاجعهبار زنان سرپرست خانوار و فرزندانشان یک نمونهی روشن از معضلات بزرگ اجتماعیست که نتیجه و محصول نظام سرمایهداری و حکومت اسلامی میباشد. معضلی که با توجه به وضعیت اقتصادی، سیاستهای اقتصادی حکومت و بحرانهای سیاسی و اجتماعی هیچ چشمانداری برای بهبود آن وجود ندارد، به همان گونه که در سالیان اخیر تنها بدتر و بدتر شده است.
حق داشتن یک زندگی انسانی، حق داشتن غذا، درمان، بهداشت، پوشاک، آموزش، امکانات ورزشی و تفریحی و بسیاری از دیگر نیازهای انسانی حق تمامی انسانها از جمله زنان محرومیست که بار سرپرستی خانوار را در ایران بر دوش میکشند و حق تمامی اعضای خانواده هایشان.
برای این حق باید جنگید، برای این حق باید مبارزه کرد.

متن کامل نشریه شماره ۶۸۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.