در گرامی داشت ۲۵ اسفند، روز جانفشانان فدایی -روزی که آرمان خواهی و فداکاری بربلندای خط سرخ فدایی، هرچه بیشتر شکوفا شد

در تاریخ مبارزاتی ۴۴ ساله سازمان ما، اگرچه عنصر از خودگذشتگی، ایثار، مقاومت و پایداری رفقای جانفشان مان در لحظه لحظه این سال های سپری شده تبلوری عینی داشته و دارد، اما، در این میان، روزهایی بوده اند که تحولات صورت گرفته در آن، خود در ماه و سال نمی گنجند. روزهایی که رفقای ما از مرگ نیرومندتر برخاستند. روزهای پر تلاطمی که در پرتو انگیزه های مبارزاتی و آرمان خواهی جانفشانان فدایی، در سازمان ما ماندگار شده اند. روزهایی که قهرمانان فدایی تا پای جان بر عهد خویش ایستادند و بذر مبارزه و فداکاری در راه یک هدف مشخص و یک آرمان معین را روی فلات خفته دربند پاشیدند. روزهایی که رفقای ما:

از مرگ هم نیرومندتر برخاستند

و از حنجره ی دوست داشتنی شان

پاشیدند آوازهای سرخ بلند خویش را

روی فلات خفته دربند (۱)

به تاریخ مبارزاتی سازمان ما اگر نیک بنگریم، این تاریخ اگرچه از همان آغاز تا به امروز بر موج موج شطی سرخ و خونین نگاشته شده است، اما در این میان، ماه های بهمن و اسفند به دلیل وسعت رخدادهای مبارزاتی و جانفشانی های بی دریغ رفقای گرانقدرمان، همواره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. روزهایی سخت و خونین با ضرباتی سنگین و نابه هنگام بر پیکر سازمان. ضرباتی که هر یک به تنهایی می توانست ادامه کاری مبارزاتی سازمان را مختل و یا آن را به اضمحلال بکشاند. اما، در این مسیر پر تلاطم، با هر ضربه ای که بر پیکر سازمان فرود آمد، رفقای دیگری برخاستند. رفقایی که خود اسطوره های ماندگار تاریخ مبارزاتی جنبش نوین کمونیستی ایران بوده اند، رفقایی که بر بستر عنصر آگاهی، از خودگذشتگی و ایستادگی شگفت انگیزی که از خود برجای نهادند، با برافراشتن پرچم جان ادامه کاری و استمرار رزم انقلابی سازمان را تداوم بخشیدند. این همه میسر نبود مگر در پرتو صداقت انقلابی و پایداری بر عهد خویش. پایداری و مقاومتی که خود متاثر و برخاسته ازاهداف و آرمان خواهی کمونیستی رفقایمان بود.

سحرگاه ۱۹بهمن ۴۹، سرآغاز پروازی خونین در این مسیر بود. پروازی سنگین بال در مسیری پرتلاطم و توفان زا. سحرگاهی خونبار که در ۲۶ اسفند همان سال با اعدام ۱۳ فدایی قهرمان، خونین تر شد. سحرگاهی “که بغض، لبخند را بر چهره ها ویران می کرد و به ناگاه بر ویرانه های لبخند، هیجان و شادی جوانه زد”.(۲)

سحرگاهی که پس از آن، به سال هایی توفنده تر علیه نظم موجود منتهی شد. سحرگاهی که به شکل گیری نوع جدیدی از مبارزه، آنهم مبارزه ای بی امان، پیگیر و فداکارانه بر بستر یک هدف معین انجامید. مبارزه ای که در سال ۵٠ با جانفشانی رفقای گرانقدری چون مسعود احمدزاده، مفتاحی، امیر پرویز پویان، اسکندر صادقی نژاد، مهرنوش ابراهیمی و ده ها فدایی دیگر فصل نوینی از مبارزات کمونیستی را در عرصه تحولات جامعه رهنمون شد. سحرگاهی که پس از آن، “زنگ بزرگ خون به صدا در آمد و طوفان شکوفه داد” (۳). طوفانی که دیگر پایانی بر آن نبود. روزها، ماه ها و سال هایی که با به خون تپیدن هر رفیق فدایی، ده ها رفیق جانفشان دیگر به سازمان چریک های فدایی خلق ایران پیوستند. رفقایی که سنت مبارزاتی سازمان ما را بر بستر یک هدف مشخص و یک آرمان معین به پرچم جان استمرار بخشیدند.

مقاومت، صداقت، ازخودگذشتگی،آگاهی کمونیستی و آرمان خواهی رفقای مان که علیه ستم و نابرابری برخاسته بودند و نان و آزادی را به تساوی برای همه می خواستند، تحرکی شگرف در مسیر مبارزات جوانان و نیروهای مترقی جامعه علیه نظم موجود برانگیخت. ادامه کاری سازمان میسر نبود مگر در پرتو آرمان خواهی رفقای مان. آرمان خواهی ای که توده ها را نیز به دنبال خود کشانید. چرا که تمام تاریخ را اگر نیک بنگریم، وقتی توده های مردم یک هدف مشخص و آرمان معینی داشته باشند، در راه آرمان های خود مبارزه و پیکار نیز می کنند. نه تنها پیکار می کنند، بلکه حتا تا پای جان بر سر آرمان خود نیز می ایستند. در پرتو این آرمان خواهی مبارزاتی بود که هر کمونیست مبارز، هر کارگر پیشرو، هر روشنفکر مترقی و هر زن آگاه و مبارزی، آمال و آرزوهای آزادی خواهانه و سوسیالیستی خود را در مسیر مبارزاتی سازمان چریک های فدایی خلق ایران می یافت.

نفوذ و گسترش این از خودگذشتگی، صداقت و مبارزات آرمان خواهی رفقای ما در اندک زمانی چنان ابعادی به خود گرفت که تاثیرات آن از متن جامعه به درون زندان ها نیز کشیده شد. زندان های رژیم شاهنشاهی نیز به رزمگاه رفقای قهرمان فدایی تبدیل شد. مقاومت و پایداری رفقای ما در درون زندان، نیروهای امنیتی رژیم شاه را به اقدامی جنایتکارانه واداشت. ترور رفیق بیژن جزنی و همرزمانش در ٣٠ فروردین ۵۴ در زندان اوین، نمونه ی دیگری از کشتار بی رحمانه رفقای ارزشمند فدایی به دست جلادان ساواک بود. رژیمی که در پرتو قهرمانی ها و استقامت در خور تحسین رفقایمان به واکنش های جنایتکارانه و هیستریک کشیده شده بود.

مبارزات سازمان چریک های فدایی خلق ایران در همان سال های نخست شکل گیری، آنچنان وسعت یافت که رفقای بی شماری به دست جلادان رژیم شاه اعدام شدند و یا بر سنگفرش خیابان ها در خون خود غلطیدند. رفقا حمید مومنی، بهروز دهقانی، احمد زیبرم، حسن نوروزی، جلیل انفرادی، یوسف زرکاری، جعفر اردبیلچی، چوپان زاده، اصغر عرب هریسی و صدها کمونیست دیگر از جمله جانفشانان فدایی در این دوره از مبارزات سازمان بودند

مسیری را که رفقای جانفشان ما در مبارزه علیه رژیم شاه برگزیده بودند، توفان زا و بدون توقف، روی “رودخانه پویان” بر تمامی فلات تفته ایران جاری شد. رزمندگی و مقاومت رفیق حمید اشرف و همرزمانش در تیر ماه ۵۵ و جانباختن آنان در نبردی نابرابر با نیروهای ساواک ادامه همان استواری، پایداری و خط سرخ برجای مانده از آرمان خواهی رفقایمان در نبرد با خصم طبقاتی بود. جان باختن رفیق کبیرمان حمید اشرف اگرچه ضربه هولناکی بر پیکر سازمان بود اما، در پرتو سنت مبارزاتی برجای مانده از رفقای جان فشان فدایی، رفقای دیگری پرچم خونین سازمان را در اهتزار نگه داشتند. هادی (احمد غلامیان لنگرودی) حسن فرجودی و صبا بیژن زاده از جمله رفقای ارزشمندی بودند که پس از جان فشانی حمید اشرف و دیگر رفقای رهبری سازمان در تیر ماه ۵۵، تشکیلات سازمان چریک های فدایی خلق ایران را بازسازی و مبارزات سازمان علیه رژیم ستم شاهی را به پرچم جان  تداوم بخشیدند . مبارزات و نبردی بی امان با اهدافی مشخص که با حماسه سیاهکل آغاز شد و طی یک دوره معین، فعالیت مبارزاتی سازمان چریک های فدایی خلق ایران را تثبیت کرد و سرانجام گسترش و نفوذ سیاسی سازمان در صفوف کارگران و توده های مردم ایران را به شکل بی سابقه ای به نمایش گذاشت. قیام ۲۲ بهمن ۵۷ و پس از آن سیل انبوه هوادارانی که به سمت سازمان کشیده شدند، جلوه گاه روشنی از ابعاد دامنه نفوذ سیاسی سازمان چریک های فدایی خلق ایران در جامعه بود. نفوذی که متاثر از سنت مبارزاتی، از خودگذشتگی و به طور اخص متاثر از آرمان خواهی کمونیستی رفقای جانفشان سازمان بود.

با چنین پیشنه مبارزاتی و بر بستر جانفشانی بیش از ۳۰۰ قهرمان فدایی بود که سازمان چریک های فدایی خلق ایران پس از قیام ۲۲ بهمن ۵۷ به بزرگترین سازمان چپ و کمونیستی خاورمیانه تبدیل شده بود. سازمانی این چنین قدرتمند که می بایست بر تداوم خط سرخ مبارزاتی رفقای دلیرمان پای می فشرد، اینبار از درون با یک خطر جدی مواجه گردید. خطر اینبار از سوی خصم طبقاتی و دشمنان مسلح نبود، بلکه این خطر از درون سازمان و توسط اکثریت کمیته مرکزی بود که موجودیت سازمان را تهدید می کرد. ترویج رفرمیسم و سازش طبقاتی همراه با نفی آرمان خواهی کمونیستی، از جمله خطراتی بودند که اینبار از درون، موجودیت انقلابی و مبارزاتی سازمان را هدف گرفته  بود. خط اکثریت کمیته مرکزی سازمان در مسیر سازش با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، عملا خطری به مراتب بزرگتر از کشتار رفقایمان در دو رژیم سلطنتی و اسلامی را متوجه بقا و استمرار خط سرخ مبارزاتی سازمان می کرد. با پشت کردن اکثریت کمیته مرکزی سازمان به منافع کارگران و توده های زحمتکش ایران و همگامی آنان با یکی از هارترین و ارتجاعی ترین رژیم های دوران معاصر، آنچه را که سازمان چریک های فدایی خلق ایران و به تبع آن رفقای جانفشان فدایی طی یک دوره ده ساله با پرچم جان و بر بستر مبارزات آرمان خواهانه و سوسیالیستی پی ریزی کرده بودند، به یک باره موجودیت سازمان با خطر اضمحلال مواجه گردید. شکل گیری گرایش انقلابی اقلیت و پس از آن انشعاب سازمان چریک های فدایی خلق ایران به دو سازمان “اقلیت” و “اکثریت” نمونه دیگری از پایداری، تلاش و وفاداری رفقای “اقلیت” بر سنت مبارزاتی سازمان ما در پیکار با خصم طبقاتی دردفاع ازسوسیالیسم و اهداف و منافع کارگران و مبارزه علیه استثمار، ستم و نابرابری موجود در جامعه بود. خط رفرمیستی “اکثریت” در درون بزرگترین سازمان چپ و کمونیستی خاورمیانه ضربه ای سنگین و جبران ناپذیر بر پیکر سازمان و روند مبارزاتی آن در جامعه بود. ضربه ای هولناک که توازن قوای طبقاتی و مبارزاتی موجود در جامعه را به به طرز آشکاری به نفع جمهوری اسلامی تغییر دارد. به رغم تاثیرات مخرب و ویرانگری که خط رفرمیستی “اکثریت” بر جنبش مبارزاتی کارگران و توده های مردم ایران گذاشت، اما انشعاب درون سازمان و پایبندی رفقای “اقلیت” بر سنت انقلابی و آرمان خواهی مبارزاتی رفقای به خون تپیده مان، قادر شد از اضمحلال و استحاله شدن کامل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به رفرمیسم، سازش طبقاتی و خیانت به منافع کارگران و توده های مردم ایران، جلوگیری به عمل آورد.

از نیمه دوم خرداد ۵۹، دیگر این سازمان چریک های فدایی خلق ایران (اقلیت) بود که در عمل و در پروسه مبارزات خستگی ناپذیر خود علیه دشمن طبقاتی و نظام سرمایه داری حاکم بر ایران می جنگید و در رفتار و کردار پرچمدار رفقای جان فشان فدایی گردید. سازمانی که بعدها تحت عنوان سازمان فدائیان (اقلیت) بر مبارزه طبقاتی کارگران ودفاع ازمنافع توده های زحمتکش علیه نظام استبدادی و سرمایه داری جمهوری اسلامی همت گماشت و تا به امروز نیز در وفاداری بر آرمان خواهی مبارزاتی و سوسیالیستی رفقایمان پایدار و استوار ایستاده است. در تداوم مبارزه و پای فشردن بر خط سرخ انقلابی و مبارزاتی رفقای جان فشان مان بود، که رفقای گرانقدری چون منصور اسکندری، سیامک اسدیان و محسن شانه چی از کادرهای رهبری سازمان در ماه های نیمه دوم سال ۱۳۶۰ دستگیر و یا در درگیری های خیابانی با ماموران مسلح جمهوری اسلامی به خیل جانفشانان فدایی پیوستند.

اگر در دوران رژیم ستم شاهی صدها زن مبارز و کمونیست در صفوف سازمان برای رهایی و سوسیالیسم مبارزه کردند و بعضا جان باختند، در جمهوری اسلامی نیز، هزاران زن مبارز و کمونیست به صفوف سازمان چریک های فدایی خلق ایران (اقلیت) پیوستند. زنان مبارزی که ده ها تن از آنان در راه آرمان های آزادی خواهانه و سوسیالیستی سازمان جانفشانی کردند. رفقا زهرا بهکیش، ویدا گلی آبکنار، نفیسه ناصری، مریم توسلی، منیژه طالبی، ژیلا سیاب، مریم دژآگاه، سوزان نیکزاد، ناهید محمدی، فاطمه محمدی، خاطره جلالی، فریده یوسفی، زهرا بید شهری، نادره نوری، زهرا فرمانبردار و ده ها زن کمونیست دیگر از جمله قهرمانانی بودند که در این دوره جان باختند.

در امتداد خط سرخ قهرمانان فدایی که در سحرگاه ۱۹ بهمن ۴۹ حماسه سیاهکل را در تاریخ مبارزات کمونیستی ایران ثبت کردند، همان رفقایی که در ۲۶ اسفند ۴۹ به دست جلادان رژیم شاه به جوخه های مرگ سپرده شدند، در هفته پایانی  اسفند ۱۳۶۰ نیز، رفقای گرانقدر دیگری همچون هادی، نظام و کاظم از اعضای رهبری سازمان بر سنگفرش خیابان ها در خون خود غلطیدند. اگر در سحرگاه خونین ۲۶ اسفند ۱۳۴۹، “فریادی از گلوی مزدوری برخاست: به پاهایشان شلیک کنید و پنج ساعت به پاهایشان شلیک می کردند” (۴)،  در روز های ۲۴ و ۲۵ اسفند ۱۳۶۰ نیز، رفقای رهبری سازمان چریک های فدایی خلق ایران (اقلیت) و نیز ده ها کادر برجسته سازمان توسط رگبار جانیان جمهوری اسلامی در خیابان ها جان باختند. رفقای ارزشمندی که خود نیز از تبار همان رفقای قهرمان و حماسه آفرینان سیاهکل بودند. رفقایی با همان روحیه مبارزاتی، با همان استقامت و پایداری و با همان آرمان خواهی مشترک جانفشانان فدایی از آغاز تا به امروز.

در فرایند این سال ها و در تداوم رزم بی امان رفقایمان بود که، “رودخانه پویانِ” قهرمانان فدایی از بهمن و اسفند ۴۹ تا “سالی که زنگ بزرگ خون به صدار در آمد و توفان شکوفه داد” جاری شد. رودخانه ای پر خروش که در تداوم خود با جانفشانی ده ها زن قهرمان کمونیست همچون مرضیه احمدی اسکویی، مهرنوش ابراهیمی، فاطمه افدرنیا، شیرین معاضد،  نزهت السادات روحی آهنگران، پروین فاطمی و فاطمه حسن پور به موج موج رودخانه ی پر خروش ٣٠ فروردین ۵۴ درآمیخت و پس از آن، در شط جاری ۸ تیر ۵۵ سر ریز شد. شطی مواج و پر شتاب، بی آنکه وقفه ای در تداوم حرکت اش پیش آید، جای جای کویر و دشت و فلات تفته را در نوردید و آنگاه به رودخانه پر خروش دیگری از شط سرخ و ماندگار رفقای جانفشان مان در ۲۴ و ۲۵ اسفند ۶۰ درآمیخت. در امتداد رودخانه های جاری جان فشانان فدایی بود که، در کنفرانس دوم سازمان فدائیان (اقلیت) به پاس دلاوری ها، از خودگذشتگی ها و پایداری تمامی رفقای قهرمان مان که بر سر آرمان خواهی مبارزاتی شان جانفشانی کردند، روز ۲۵ اسفند به روز جانفشانان فدایی نامگذاری گردید. در سالروز جانفشانان فدایی، یادشان گرامی و رزم شان پایدار باد. باشد که در جلوه گاه سوسیالیسم و در جلوه گاه رهایی مردم، با یاد همه یاران در خون تپیده مان، باغی ز ارغوان و سوسن و زنبق شکفته شود.

 (۱)،(۲)،۲ (۳)، (۴)-  منظومه “کارنامه خون” سروده زنده یاد منصور خاکسار

POST A COMMENT.