راه مقابله با فقر، بیکاری و استبداد

شعار کار، نان، آزادی- حکومت شورایی، یکی از شعارهای محوری سازمان ما است. این شعار برخاسته از واقعیت‌های عینی جامعه ایران و تجسم فوری‌ترین مطالبات کارگران و زحمتکشان، برای مقابله با فقر و گرسنگی، بیکاری، دیکتاتوری و استبدادی است که نظم طبقاتی حاکم به توده زحمتکش مردم، تحمیل کرده است.
نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران، مصائب بی‌شماری برای طبقه کارگر و توده‌های زحمتکش و ستمدیده به بار آورده است. اما آنچه در این میان، عمومیت و برجستگی ویژه‌ای دارد، فقر، بیکاری، اختناق و استبدادی است که شرایط زندگی مادی و معنوی کارگران و زحمتکشان را به درجه‌ی بی‌سابقه‌ای با وخامت روبه‌رو ساخته است.
فقر، گرسنگی و بیکاری در چنان ابعاد و وسعتی سرتاسر جامعه ایران را فراگرفته است که حتی نمایندگان سیاسی و سخنگویان طبقه سرمایه‌دار نیز به ناگزیر، به آن اذعان دارند و از معضل بزرگ فقر و بیکاری سخن می‌گویند.
این واقعیت را کسی نمی‌تواند انکار کند که اکثریت بزرگ مردم ایران، در زیر خط فقر زندگی می‌کنند و میلیون‌ها تن در گرسنگی مداوم به سر می‌برند.
درحالی‌که مؤسسات آمارگیری دولتی، هزینه‌های متوسط یک خانوار چهارنفره را در سال گذشته، ماهانه متجاوز از ۳ میلیون تومان اعلام نمودند، حداقل دستمزد یک کارگر در سال ۹۴، ۷۱۲ هزار تومان در ماه تعیین‌شده است. اگر افزایش نرخ تورم را در فاصله یک سال گذشته نیز به‌حساب آوریم، حداقل دستمزد کارگران فقط پاسخگوی یک‌چهارم هزینه‌های ضروری یک خانوار چهارنفره است.
علاوه بر کارگران، گروه‌هایی از کارمندان دستگاه دولتی از نمونه معلمان و کارکنان خدمات درمانی و بهداشتی نیز با وضعیت معیشتی کمابیش مشابهی، روبه‌رو هستند. اکثریت این اقشار زحمتکش نیز در زیر خط فقر، زندگی را می‌گذرانند.
اسفبارتر از همه، فقر و گرسنگی میلیون‌ها بیکار است. بیکاری نیز همانند فقر، یکی از عواقب فاجعه‌بار نظام سرمایه‌داری است. ارتش بیکاران در ایران ابعاد حیرت‌آوری به خود گرفته است. مطابق ارقام رسمی، از جمعیت ۷۶ میلیونی کشور، حداکثر ٢١ میلیون شاغل‌اند. چند سال پیش مرکز پژوهش‌های مجلس، تعداد واقعی بیکاران را ۷ میلیون اعلام نمود. پوشیده نیست که با تشدید بحران اقتصادی در ۴ سال اخیر، نه‌فقط میلیون‌ها جوانی که روانه بازار کار شده‌اند، اکثریت مطلق آن‌ها به صفوف بیکاران پیوسته‌اند، بلکه صدها هزار تن از کارگران شاغل نیز بیکار شده‌اند. روندی که همچنان ادامه دارد و پیوسته بر تعداد بیکاران افزوده می‌گردد.
بخش بزرگی از مبارزات کارگران ایران در سال‌های اخیر مقابله با موج اخراج‌ها و تهدید خطر بیکاری بوده است.
در طول یک‌هفته‌ای که از اردیبهشت‌ماه سال جاری می‌گذرد، کارگران تعدادی از کارخانه‌ها یا مؤسسات خدماتی به اعتصاب، راهپیمایی و تجمعات اعتراضی روی آورده‌اند. ازجمله می‌توان به تجمع اعتراضی کارگران پیمانکاری شرکت جهان پارس در فازهای ۲۰ و ۲۱ منطقه ویژه عسلویه، تجمع هزار کارگر مخابرات روستایی در مقابل وزارت ارتباطات، اعتراض کارگران کارخانه آجر ماشینی وردسن استان گلستان، تجمع اعتراضی کارگران پتروشیمی اصفهان مقابل مجلس، اعتصاب کارگران نورد لوله صفا، تجمع اعتراضی کارگران شرکت ماشین‌آلات صنعتی تراکتورسازی تبریز، اعتصاب کارگران سیمان کارون مسجدسلیمان، تجمع اعتراضی کارگران شرکت دربال شهرستان میاندورود مقابل فرمانداری، اعتصاب کارگران مجتمع فولاد البرز در استان قزوین، تجمعات اعتراضی کارگران کارخانه لوله‌سازی خوزستان در مقابل استانداری، فرمانداری و اداره صنعت ‌و معدن، اشاره کرد.
تعدادی از این اعتراضات، مرتبط با وضعیت معیشتی وخیم کارگران، فقر و گرسنگی و تعداد دیگری اعتراض به بیکارسازی، بستن کارخانه و کارگاه توسط سرمایه‌دار، مبارزه برای استخدام رسمی و مخالفت با خصوصی‌سازی در جهت مقابله با خطر اخراج بوده است. بیکاری برای کارگر مترادف است با سقوط به ورطه هولناک گرسنگی و تباهی تمام زندگی کارگر. میلیون‌ها بیکار در ایران با این وضعیت اسف‌بار مواجه‌اند.
راه مقابله فوری با این فقر، گرسنگی و بیکاری بسیار فراگیر و گسترده جامعه ایران چیست؟
این یک قانون عام شیوه تولید سرمایه‌داری است که فقر، گرسنگی و بدبختی را در یک‌قطب و ثروت و رفاه را در قطب دیگر جامعه انباشت می‌کند. شکاف این فقر و ثروت در جامعه ایران، آن‌چنان عمیق و گسترده است که با وضوح تمام در شهرها نیز خودنمائی می‌کند. در یک‌سوی این شهرها، گروهی اندک سرمایه‌دار و ثروتمند که ثروت‌شان حاصل استثمار کارگران است، در کاخ‌های چندمیلیاردی، در رفاه زندگی می‌کنند. اتومبیل‌‌های صدها میلیون تومانی سوار می‌شوند، از تمام امکانات در پیشرفته‌ترین و گران‌قیمت‌ترین آنها بهره‌مند هستند و در سوی دیگر میلیون‌ها انسان زحمتکش در خانه‌های مخروبه چند خانواری جنوب شهر، و آلونک‌های مناطق حاشیه‌ای در منتهای فقر و بدبختی به سر می‌برند.
تا وقتی‌که نظم سرمایه‌داری حاکم است، تا وقتی‌که یک‌مشت سرمایه‌دار و مالک انگل، حاصل کار کارگر را به یغما می‌برند، نه این شکاف پر شدنی است و نه می‌توان فقر را ریشه‌کن ساخت. راه علاج قطعی، سرنگونی نظام سرمایه‌داری و برقراری نظمی سوسیالیستی است که دیگر در آن طبقه‌ای وجود نداشته باشد و گروهی نتواند گروه دیگری را استثمار کند.
اما این بدان معنا نیست که طبقه کارگر باید دست روی دست بگذارد و اجازه دهد سرمایه‌داران به هر میزان که می‌خواهند حاصل کار کارگر را به یغما ببرند، تا روزی که سرنگون شوند و قدرت سیاسی به دست طبقه کارگر بیفتد و سوسیالیسم مستقر گردد.
پیشروترین گردان‌های طبقه کارگر نشان داده‌اند تا وقتی که هنوز سرمایه‌داری به حیات خود ادامه می‌دهد، کارگران می‌توانند با مبارزه خود، طبقه سرمایه‌دار را وادارند کمتر سود ببرد، تا کارگر به اعماق هولناک فقر و گرسنگی نظیر آنچه در ایران وجود دارد، سقوط نکند. این بدان معنا است که آن سهم از حاصل کار کارگر نصیب خود وی شود که مخارج خوردوخوراک، پوشاک، ایاب و ذهاب، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان، نیازهای معنوی و فرهنگی خانوار کارگری را تامین کند.
به‌رغم این‌که بورژوازی جهانی در طول چندین سال گذشته، از طریق سیاست نئولیبرال به سطح معیشت طبقه کارگر یورش برده است، اما هنوز هم کارگران در تعدادی از کشورهای جهان این دستاوردها را در محدوده‌ای حفظ کرده‌اند.
بنابراین، چنانچه قرار باشد، در ایران هم مقابله‌ای فوری با فقر و گرسنگی ده‌ها میلیون کارگر و زحمتکش صورت بگیرد، ضروری است که مقدم بر هر چیز، حداقل دستمزد و حقوق کارگران و زحمتکشان ایران در بالای خط فقر تعیین و به مرحله اجرا درآید. کارگران و زحمتکشان باید از مساکن دولتی مناسب برخوردار باشند و برای این‌که هزینه‌های مسکن باری بر دوش کارگران نباشد، اجاره‌ها به‌فوریت کاهش یابد و مادام که مساکن دولتی به‌قدر کافی تولید نشده‌اند، دولت بخشی از هزینه مسکن را به‌عنوان سوبسید پرداخت کند. آموزش، بهداشت و درمان رایگان نیز، جزء دیگری از برنامه مقابله با فقر و تحقق شعار نان است.
بیکاری نیز همچون فقر زائیده نظام سرمایه‌داری و جزئی لاینفک از این نظام است. حتی در شرایطی که اقتصاد سرمایه‌داری رونق داشته باشد، همواره ارتش بیکاران وجود خواهد داشت. اما در دوره‌های رکود، و بحران، ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گیرد و در کشوری همچون ایران، درنتیجه بحران و سیاست‌های فوق ارتجاعی طبقه حاکم می‌تواند چنان ابعادی به خود بگیرد که معادل نیمی از جمعیت شاغل باشد. بیکاری زمانی می‌تواند برافتد که نظم سوسیالیستی جایگزین نظم سرمایه‌داری گردد.
اما این بدان معنا نیست که ارتش بیکاران باید با گرسنگی و مرگ سر کند، تا روزی که سوسیالیسم مستقر گردد. طبقه کارگر جهان با مبارزات خود، در تعداد زیادی از کشورهای جهان این اصل را به کرسی نشانده است که کارگران در ایام بیکاری، باید از حقوق مکفی بیمه بیکاری برخوردار باشند و مادام که بیکارند، حقوقی را دریافت کنند که هزینه‌های زندگی خانوار کارگری را تأمین کند. هم‌اکنون در تعدادی از کشورهای سرمایه‌داری، حداقل حقوق مادام‌العمری که به یک زوج بیکار تعلق می‌گیرد، مبلغی حدود ۱۴۰۰ یورو، رقمی نزدیک به ۶ میلیون تومان، به همراه خانه اجتماعی، سوبسید مسکن و درمان، معافیت‌های مالیاتی مختلف، کمک‌های بلاعوض اضطراری برای خرید وسایل ضروری و تسهیلات دیگر است. چنانچه این زوج فرزند هم داشته باشند از امکانات بیشتری برخوردارند.
اما درحالی‌که بهای کالاها و خدمات در ایران و اروپا تقریباً با اندکی اختلاف به هم نزدیک است، میلیون‌ها بیکار در ایران از کمترین حقوق و امکانات برخوردار نیستند. آنچه تحت عنوان بیمه بیکاری به تعداد اندکی کارگر پرداخت می‌شود، مبلغی ناچیز برای مدتی کوتاه است، آن‌هم کارگری که سابقه کار دارد.
در ایران، دولت فقط از بابت نفت، گاز و پتروشیمی هرسال ده‌ها میلیارد دلار درآمد دارد. اما درحالی‌که این درآمد حاصل دسترنج کارگر است، مبلغ کوچکی هم از این درآمد کلان به میلیون‌ها انسان بیکار اختصاص نمی‌یابد، بلکه تماماً به جیب سرمایه‌داران و بوروکرات‌های دزد دستگاه دولتی می‌رود.
آنچه که خواست میلیون‌ها بیکار به‌عنوان یک مطالبه فوری و مبرم طبقه کارگر ایران است، کار و اشتغال می‌باشد. یا باید برای این ارتش بیکاران شغل ایجاد نمود که چنانچه می‌دانیم و در تجربه دیده‌ایم، از عهده سرمایه‌داری و دولت پاسدار آن ساخته نیست. طبقه سرمایه‌دار حاکم بر ایران، حتی برای مقابله‌ای محدود با بیکاری گسترده، حاضر به پذیرش لغو قراردادهای موقت و رسمی کردن کارگران نشده است، تا چه رسد به اقدامات دیگر. لذا پرواضح است که این طبقه ارتجاعی، به پذیرش یک بیمه بیکاری جدی که جزئی از یک تأمین اجتماعی کامل و همه‌جانبه باشد تن نمی‌دهد.
کار در شعار سازمان ما به‌عنوان یک مطالبه مبرم کارگران و زحمتکشان، به این معناست که همه باید از کاری که تأمین‌کننده یک زندگی انسانی برای آن‌هاست برخوردار گردند. مادام که امکان اشتغال همگانی وجود ندارد و گروهی از مردم بیکارند، باید این بیکاران تا وقتی‌که شغلی برای آنها ایجاد شود، از حقوق بیکاری مکفی، برخوردار باشند و بیمه بیکاری جزئی از سیستم تأمین اجتماعی از گهواره تا گور باشد.
طبقه سرمایه‌دار حاکم بر ایران که اکثریت بزرگ جامعه ایران را به فقر، تهی‌دستی و گرسنگی سوق داده و میلیون‌ها بیکار یکی دیگر از عواقب فاجعه‌بار نظم سرمایه‌داری و سیاست‌های این طبقه است، نه می‌خواهد و نه می‌تواند، حتی تعدیلی جدی در این اوضاع وخامت بار ایجاد کند. لذا همان‌گونه که در تمام دوران سیادت خود نشان داده است، برای کنترل و مهار موج نارضایتی و مبارزه طبقه کارگر و توده‌های زحمتکش علیه فقر، بیکاری و گرسنگی، و برای حفظ سلطه طبقاتی خود، به اختناق، سرکوب و دیکتاتوری عریان روی آورده و ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌های سیاسی را از عموم توده‌های مردم ایران سلب کرده است. در اینجا دیگر فقط کارگران و زحمتکشان نیستند که با ستم و استبداد رژیم حاکم مواجه‌اند، بلکه خواست آزادی‌های سیاسی و مبارزه برای برانداختن اختناق، بی حقوقی و استبداد، مطالبه عموم توده‌های مردم ایران است. لذا آزادی نیز به‌عنوان جزء دیگری از شعار سازمان ما، یکی دیگر از مبرم‌ترین مطالبات مردم ایران است.
از آنچه که گفته شد، آشکار است تا وقتی‌که نظم کنونی حاکم باشد، فقر، بیکاری، گرسنگی، دیکتاتوری و استبداد به‌جای خود باقی خواهد ماند. بنابراین نخستین گام در راه تحقق مهم‌ترین مطالبات فوری کارگران و زحمتکشان که در شعار کار – نان – آزادی خلاصه‌شده است، سرنگونی طبقه حاکم خواهد بود. هیچ نیرویی جز طبقه کارگر قادر به انجام این وظیفه بزرگ نخواهد بود. اما سرنگونی طبقه حاکم توسط کارگران و زحمتکشان، هنگامی تحقق خواهد یافت که یک قدرت کارگری، یک حکومت کارگری در ایران مستقرشده باشد.
حکومت کارگری اما نمی‌تواند موجودیت داشته باشد، مگر آن‌که دستگاه اقتدار و دیکتاتوری طبقه سرمایه‌دار، دولت بورژوائی، جاروب شود و یک دولت کارگری استقرار یابد.
این دولت کارگری همان‌گونه که تجربه و سنت‌های مبارزاتی کارگران نشان داده است، یک دولت شورایی خواهد بود. بنابراین حکومت کارگری در ایران، یک حکومت شورایی است. حکومت شورایی، بنا به ماهیت طبقاتی، نقش و رسالتی که برای دگرگونی کل جامعه دارد، قادر است بی‌درنگ شعار کار، نان و آزادی را به رادیکال‌ترین شکل ممکن عملی سازد.
حکومت شورایی، آزادی‌های سیاسی را در گسترده‌ترین و همه‌جانبه‌ترین شکل آن معمول خواهد ساخت. چراکه این آزادی‌ها بیش از همه، به نفع طبقه کارگر و انجام وظیفه تاریخی این طبقه برای دگرگونی سوسیالیستی جامعه است. حکومت شورایی قادر است با ملی کردن فوری موسسات و سرمایه‌های بزرگ و یک برنامه‌ریزی جامع اقتصادی، برای میلیون‌ها بیکار، شغل ایجاد کند و به مطالبه کار جامه عمل پوشاند. مادام که هنوز بیکار در جامعه وجود دارد، بیکاران از حقوق مکفی بیکاری که تأمین‌کننده هزینه‌های زندگی آن‌هاست برخوردار خواهند بود. اساساً یکی از فوری‌ترین اقدامات حکومت شورایی، برقراری یک سیستم تأمین اجتماعی از گهواره تا گور است، سیستمی که از جهات مختلف مراقب شرایط زندگی انسان‌ها از لحظه تولد تا مرگ خواهد بود. به‌جای این‌که بخشی از حاصل دسترنج کارگران، تحت عنوان سود نصیب انگل‌های سرمایه‌دار و مالک گردد، صرف رفاه و بهبود روزافزون شرایط زندگی مادی و معنوی توده‌های زحمتکش خواهد شد.
بنابراین واضح است که چرا تحقق شعار کار، نان و آزادی با استقرار حکومت شورایی مرتبط است.
حکومت شورایی آنچه را که به‌عنوان وظائف فوری خود انجام خواهد داد، جنبه فرعی وظایفی بزرگ محسوب می‌شوند، که هنوز در پیش است. وظیفه اساسی حکومت شورایی دگرگونی کل مناسبات تولید سرمایه‌داری و استقرار نظامی سوسیالیستی متشکل از انسان‌های آزاد، آگاه، برابر و رهاشده از هرگونه ستم و استثمار است.

نشریه کار شماره ۶۹۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.