روحانی نماد تحجر و توحش دولت دینی زن‌ستیز

این واقعیتی عیان و آشکار است که در سراسر جهان بیشترین ستمی که برزنان اعمال می‌شود، در کشورهایی است که اسلام دین رسمی و دولتی است. خاورمیانه، این کانون ارتجاع اسلامی به‌وضوح این حقیقت را نشان داده است. اما اوج توحش و بربریت اسلامی در کشورهایی است که دین و دولت کاملاً در یکدیگر ادغام‌شده و دولت‌های دینی از نمونه جمهوری اسلامی ایران و رژیم عربستان سعودی و جدیداً دولت اسلامی داعش، بر مردم حاکم‌اند.
جمهوری اسلامی در این ۳۷ سال چیزی را پوشیده نگذاشته و نمونه رسوایی از ستمگری برزنان و اسارت آن‌ها در تمام جهان است.
اما این‌همه ستمگری، تبعیض و نابرابری در مورد زنان مانع از آن نبوده است که سران و گروه‌های مرتجع و شیاد پاسدار رژیم زن‌ستیز جمهوری اسلامی، به نام “اصلاح‌طلب” و اعتدال‌گرا خود را طرفدار مطالبات زنان معرفی کنند و از اجحاف و نابرابری در مورد زنان، سخن‌گویند.
میلیون‌ها تن از زنان در ایران هنوز وعده‌های سه سال پیش آخوند شیاد روحانی را در جریان به‌اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری فراموش نکرده‌اند. اما در این نزدیک به سه سالی که از زمامداری وی می‌گذرد، نه‌تنها حتی یک مورد از وعده‌های ناچیز وی به زنان عملی نشد، بلکه بالعکس از بسیاری جهات وضعیت زنان وخیم‌تر هم شد.
سه سال بعد که بار دیگر در تلاش برای فراخواندن زنان به شرکت در انتخابات قلابی و فرمایشی در خدمت تحکیم پایه‌های رژیم ستمگر و زن‌ستیز جمهوری اسلامی است، به یاد زنان و نابرابری‌های آن‌ها افتاده است تا شاید بتواند گروهی از زنان نا‌آگاه را به‌پای صندوق‌های رأی‌گیری بکشاند.
او اخیراً در همایش زنان حزب‌اللهی اعتدال و توسعه، ادعاهای پوشالی‌اش را تکرار کرد و گفت: ” دولت وظیفه خود می‌داند که زمینه بروز ظرفیت بانوان را فراهم کند تا آنان در مسیر تعالی قرار بگیرند و بتوانند توانمندی و استعداد‌های خود را به نمایش بگذارند و گام‌به‌گام فاصله بین زن و مرد و عدم تناسب موجود به‌تناسب و اعتدال تبدیل شود.
باید حضور و توانمندی بانوان را باور کنیم و بدانیم که بانوان کشور نیز در علم، دانش، اقتصاد، سیاست و هنر همانند مردها می‌توانند نقش‌آفرین باشند.”
اما هدف از این صغرا و کبرا چیدن چیست؟ این است که اگر وعده‌های ولو ناچیز روحانی حتی در یک مورد هم عملی نشد، مهم نیست “با صبر و حوصله و با یک بسیج عمومی پای صندوق‌های آراء حضور پیدا کنیم.”
بااین‌همه، در سخنرانی روحانی نکته‌ای خنده‌آور و درعین‌حال رسواکننده نیز وجود داشت، آنجایی که گفت: “ما تفکر فمینیستی را قبول نداریم، اما تحجر را هم نمی‌پذیریم” این یعنی چه؟ با هر تعریف و برداشتی که از فمینیسم ارائه شود، اظهارنظر روحانی بی‌پرده و آشکار، به این ‌معناست که ، “ما” برابری حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد را نمی‌پذیریم. “ما” از ستمگری و تبعیض نسبت به زنان دست برنمی‌داریم. “ما” به آیات و احکام اسلامی باور داریم و زن را تابع و زیردست مرد می‌دانیم. “ما” از بر جای ماندن تمام قوانین و مقررات ضد زن در جمهوری اسلامی دفاع می‌کنیم. بنابراین روشن است کسی که چنین تفکری دارد در بالاترین مدارج ارتجاع و تحجر قرار دارد.
روحانی که می‌گوید “ما” تحجر را نمی‌پذیریم، نه‌فقط از بابت نفی و انکار برابری زن و مرد، بلکه از جهات مختلف نماد تحجراست. او مقدم بر هر چیز یک آخوند است. یک آخوند نه‌فقط به خرافات مذهبی عصر جاهلیت و نادانی قرون‌وسطایی و باستانی باور دارد، بلکه عهده‌دار وظیفه اشاعه این خرافات و تحمیق و اسارت معنوی مردم است. روحانی، پاسدار و مدافع دولت دینی عصر سپری‌شده سیاه قرون‌وسطایی است. او از این بابت نیز یک موجود خرافاتی، متحجر و قرون‌وسطایی همچون دیگر فسیل‌های دستگاه روحانیت و سران جمهوری اسلامی از نمونه خامنه‌ای است.
روحانی خود را حافظ نظم استبدادی حاکم و مجری تمام قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی، به‌عنوان یک دولت دینی می‌داند، او به‌تمام‌معنا یک موجود مرتجع، متحجر و قرون‌وسطایی است. البته روحانی یک مدافع سینه‌چاک نظم ارتجاعی سرمایه‌دار و پاسدار منافع طبقه ستمگر سرمایه‌دار نیز هست. بنابراین تفاوتش با دیگر پاسداران نظم سرمایه‌داری در دیگر کشورهای جهان در این است که از تلفیق ارتجاع و تحجر قرون‌وسطایی و مذهبی با ارتجاع بورژوائی دفاع می‌کند. روحانی بیهوده ادعا می‌کند که “ما تحجر را نمی‌پذیریم.” این “ما” خودش به‌تمام‌معنا سمبل تحجر است.
روحانی ادعا می‌کند که “دولت وظیفه خود می‌داند که زمینه بروز ظرفیت بانوان را فراهم کند تا آنان در مسیر تعالی قرار بگیرند و گام‌به‌گام فاصله بین زن و مرد به‌تناسب و اعتدال تبدیل شود.”
اما آیا هرگز کسی در این نزدیک به سه سالی که او رئیس‌جمهور دولت دینی اسلامی است، شنیده است که وی حتی یک گام عملی در این جهت بردارد و یا لااقل آن‌گونه که زنان نیمه حزب‌اللهی اصلاح‌طلب می‌خواستند، یک لایحه برای حذف مواردی ولو ناچیز از قوانین و مقررات ضد زن را ارائه بدهد؟ روشن است که پاسخ منفی است. او نه می‌خواهد و نه می‌تواند چنین کند. چراکه او مدافع و پاسدار دولت دینی است و یکی از وظایف دولت دینی به بند کشیدن زنان در چهاردیواری خانه و پاسداری از خانواده سنتی- اسلامی است که در آن مرد رئیس، ارباب و نان‌آور است و زن تابع و زیردست که وظیفه مقدس اسلامی‌اش تبعیت از شوهر، آوردن و بزرگ کردن بچه، آشپزی، تمیز کردن خانه و فراهم کردن رفاه حال شوهر است. روشن است که در یک چنین نظمی، باید با انواع و اقسام قوانین و مقررات به تحکیم این خانواده و به بند کشیدن زن در خانه یاری برسانند.
پس باید قوانین و مقرراتی باشد که حق طلاق، حضانت و سرپرستی کودکان، حق مسافرت و حق کار کردن در خارج از خانه را بدون اجازه شوهر از زن سلب کرده باشد. باید به‌زور قوانین و مقررات، زنان را از ورود به برخی رشته‌های دانشگاهی محروم کرد. باید از استخدام زنان به بهانه‌های شرعی و غیرشرعی خودداری کرد. باید چنان فشاری برزنان در محیط کار اعمال کرد که آن‌ها را از کار کردن در خارج از خانه منصرف نمود و بالاخره باید قوانینی را وضع کرد که زنان شاغل به خانه بازگردند و با آوردن بچه‌های متعدد، ارتش اسلام را تقویت کنند. روحانی مدافع یک چنین دولتی و یک چنین خانواده‌ای است و لذا مدافع تمام قوانین و مقررات ضد زن در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است.
چه رسوایی بالاتر از این برای روحانی و رژیم زن‌ستیز جمهوری اسلامی که معاون بررسی‌های راهبردی معاونت امور زنان ریاست جمهوری باافتخار اعلام کند که ۸۰ درصد زنان ایران خانه‌دار هستند. به گفته معاون کمیته امداد یک‌میلیون و ۵۰ هزار زن سرپرست خانوار که ۸۲ درصد آن‌ها به گفته معاون روحانی در امور زنان، بی‌سواد و بیکار هستند، تحت پوشش گدا خانه موسوم به کمیته امداد خمینی قرار دارند که خانوار تک‌نفره ۵۳ هزار تومان و ۵ نفر در هرماه ۱۰۰ هزار تومان دریافت ‌کنند. ۹ درصد این زنان زیر ۲۵ سال و ۱۶ درصد بین ۲۵ تا ۴۰ سال سن دارند. سوءاستفاده‌های وحشتناکی که در این مرکز و مراکز مشابه از زنان می‌شود بر کسی پوشیده نیست. آن‌گونه که خودشان می‌گویند، این کمیته، شبکه گسترده‌ای تحت عنوان شبکه‌های نیکوکاری همسریابی سازمان داده است که گویا تعداد آن‌ها به ۹۰۰ مرکز می‌رسد.
آخوند شیاد روحانی می‌گوید: دولت وظیفه خود می‌داند که زمینه‌های ظرفیت بانوان را فراهم کند تا آنان در مسیر تعالی قرار بگیرند. “خانم‌ها باید خودشان وارد عرصه شوند و ظرفیت و توانمندی خود را نشان دهند.” اما جمهوری اسلامی، در عمل راه را از همه سو بر پیشرفت زنان سد کرده است. در سال ۸۴ تعداد زنان شاغل ۴ میلیون بود. اکنون به کمتر از ۳ میلیون کاهش‌یافته است. در فاصله سال ۸۶ تا ۹۰ نرخ بیکاری زنان از ۲۹ درصد به ۴۰ درصد افزایش یافت. این رقم تا اوایل سال ٩٣ از ۴۳ درصد نیز تجاوز کرد. اکنون نیز نرخ بیکاری زنان زیر ۳۰ سال تا ۹/ ۸۵ درصد رسیده است. کابینه روحانی نه‌فقط استخدام دولتی را متوقف کرده، بلکه گروه زیادی از شاغلان را که بخش بزرگ آن‌ها زنان هستند از مؤسسات دولتی اخراج کرده است. زنان گویا “باید وارد عرصه شوند و ظرفیت و توانمندی خود را نشان دهند” اما اکثریت زنانی که با تلاش خود تحصیلات دانشگاهی را حتی در سطوح فوق‌لیسانس و دکترا به پایان رسانده، بیکارند. آمار رسمی دولتی نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات دانشگاهی را بیش از ۴۰ درصد اعلام کرده است. این زنان تحصیل‌کرده زیر فشارهای متعدد دولت دینی و ریاست جمهوری روحانی یا تبدیل به زنان خانه‌دار شده‌اند، یا برجسته‌ترین آن‌ها که حتی در سطح دانشمندان هستند به کشورهای اروپایی و آمریکا فرار کرده‌اند. گروهی از این زنان تحصیل‌کرده درنتیجه فشارهای اقتصادی و اجتماعی به‌سوی اعتیاد به مواد مخدر و حتی تن‌فروشی روی آورده‌اند. آمار رسمی دولتی حاکی است که ۱۴ درصد زنان تن‌فروش فوق‌دیپلم و لیسانس هستند. روسپی‌خانه‌های اسلامی رژیم که حالا به‌وفور سایت‌های اینترنتی خود را برپا کرده‌اند، تن‌فروشان تحصیل‌کرده دانشگاهی را باقیمت‌های بالاتری عرضه می‌کنند.
اگر بازهم لازم است به خدمات دولت دینی و کابینه روحانی برای تعالی زنان اشاره شود، می‌توان به ابعاد وسیع اعتیاد به مواد مخدر و کارتون خوابی زنان اشاره کرد. خبرگزاری ایسنا در مهرماه سال گذشته تعداد معتادان زن را ۱۵ درصد کل معتادان کشور اعلام نمود. دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر در دولت هشتم، آمار مصرف‌کنندگان مواد مخدر را در این دوره سه میلیون و ۷۲۰ هزار اعلام نمود. با این حساب متجاوز از نیم میلیون تن از زنان ایران درنتیجه فشارهای دولت دینی و خانواده اسلامی، فقر، بیکاری و بی آیندگی به مواد مخدر روی آورده و معتاد شده‌اند. اما نکته قابل‌توجه این‌که به گفته وزیر کشور دولت روحانی ظرف چهار سال تعداد زنان معتاد دو برابر شده است. معاون امور زنان دولت روحانی نیز می‌افزاید سن اعتیاد در بین دختران به ۱۳ سال رسیده است.
از خدمات دیگر دولت دینی به زنان افزایش روزافزون زنان کارتن‌خواب است که به گفته شهردار تهران، تعداد آن‌ها فقط در تهران ۱۵ هزار تن است. بر طبق گزارش‌های دیگر لااقل ۱۲ درصد از مبتلایان به ایدز زنان هستند و بر طبق همین گزارش‌ها در سال گذشته مرگ زنان معتاد ۳۳ درصد افزایش‌یافته است.
روحانی که به‌عنوان رئیس‌جمهور دولت دینی نماد ارتجاع، عقب‌ماندگی و تحجر است، ادعا می‌کند که با تحجر مخالف است و تلاش می‌کند زنان “در مسیر تعالی قرار بگیرند” و “گام‌به‌گام فاصله بین زن و مرد و عدم تناسب موجود به‌تناسب و اعتدال تبدیل شود.” اما او نه‌فقط مدافع دولت استبدادی دینی و محروم ساختن عموم توده‌های کارگر و زحمتکش مردم و ازجمله زنان کارگر و زحمتکش از آزادی‌ها و حقوق دمکراتیک است، بلکه پاسدار نظمی است که حتی زن مرتجع حزب‌اللهی را هم در ارگان‌ها و مقامات بالای دولتی تحمل نمی‌کند. زن که حزب الهی و نیمه حزب‌اللهی اصلاح‌طلب هم باشد، نمی‌تواند و مجاز نیست، رئیس‌جمهوری دولت دینی شود. اگر در تمام طول دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، احمدی‌نژاد این جرئت را داشت که برای چند ماهی برای نمایش به جهانیان، یک زن حزب‌اللهی را وزیر بهداشت کند، روحانی غرق در تحجر، همین جرئت را هم نداشت.
روحانی نماد رژیمی زن‌ستیز است که در آن حتی زنان مرتجع حزب‌اللهی نیز نمی‌توانند در رأس دستگاه قضایی قرار بگیرند و یا قاضی شوند. در جمهوری اسلامی درب یکی از به‌اصطلاح مجالس آن، مجلس خبرگان هم به روی زنان حزب‌اللهی و نیمه حزب‌اللهی موسوم به اصلاح‌طلب‌شان کاملاً بسته است. در تنها جایی که فقط چندتایی زن حزب‌اللهی برای نمایش حضور پیدا کنند، مجلس ارتجاع اسلامی است که تعداد آن‌ها هم به انگشتان دودست نمی‌رسد و از این بابت نیز جمهوری اسلامی، نظم مقدس روحانی، در سراسر جهان نمونه است. وقتی‌که یک دولت دینی ارتجاعی و سران متحجر و قرون‌وسطایی آن حتی به این زنان عقب‌مانده و ارتجاعی طرفدار رژیم نیز امکان خدمت گذاری در ارگان‌ها و مقامات عالی رژیم نمی‌دهند، بهتر است روحانی دهانش را ببندد و خفه شود و در مورد تعالی زنان و نابرابری‌ها حرف نزند.
این واقعیت اکنون بر اکثریت بزرگ زنان ایران آشکار است که دولت دینی جمهوری اسلامی یک دولت زن‌ستیز و دشمن آشتی‌ناپذیر زنان است. این زن‌ستیزی جمهوری اسلامی را هر زنی نه‌فقط در تمام عملکرد ۳۷ ساله این رژیم، در بندبند قوانین آن، در محل کار، در خیابان، در برخورد نیروهای سرکوبگر دولتی، بلکه حتی در محیط خانواده سنتی – اسلامی موردحمایت رژیم، آشکارا دیده و در هرلحظه زندگی‌اش با آن‌مواجه است. بنابراین ادعاهای پوشالی آخوند شیاد روحانی فقط می‌تواند یک دلگرمی برای زنان حزب‌اللهی و نیمه‌حزب‌اللهی اصلاح‌طلب باشد که منافعی در حفظ و بقای جمهوری اسلامی دارند.
راهی برای نجات زنان ایران از تبعیض و نابرابری و ستمگری بی‌انتهای دولت دینی جمهوری اسلامی، در چارچوب این نظام، “انتخابات” و حک‌واصلاح آن وجود ندارد. تا وقتی‌که جمهوری اسلامی بر سرکار است، تبعیض، نابرابری و ستمگری نسبت به زنان وجود خواهد داشت.
پیش‌شرط هرگونه رهایی زنان ایران از این وضعیت فاجعه‌بار، جدایی کامل دین از دولت و به رسمیت شناخته شدن بی‌قیدوشرط برابری حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد است. روشن است که بدون سرنگونی جمهوری اسلامی نه جدایی کامل دین از دولت ممکن است و نه به رسمیت شناخته شدن بی‌قیدوشرط برابری حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد. تحقق رادیکال این مطالبات فقط با سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان ممکن خواهد بود.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۱۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.